سروده مهـــــــــر وطن

متن مرتبط با «حماقت» در سایت سروده مهـــــــــر وطن نوشته شده است

حماقت بی پایان

  • حماقت بی پایانکتاب پیرمرد و دریا اثر ارنست همینگوی  حکایت مبارزه جانانه آدمی  با ظلم و حماقت است که گاهی منجربه پیروزی و زمانی شکست میگردد .نویسنده بعد از دریافت جایزه نوبل در گفت و گویی تاکید می کند من در این قصه کوشیدم یک پیرمرد واقعی بسازم و یک پسر بچه واقعی و یک دریای واقعی و اگر آنها را خوب از کار در آوردم به علت راست گویی در نوشتن است. می دانی دوست من سخت ترین کار این است که چیزی را راست و درست از کار در بیاوریم گاهی فراتر از واقعیت بنویسیم اما هرگز دروغ نگوییم .آدمی به هر چیزی عادت می کند کافی ست چند روزی بگذرد و تکرار شود برای همین است که ما گاهی به دروغ و گاهی  به عزاداری و اندوهناکی بی پایان عادت می کنیم و بی آنکه دلیلی داشته باشیم وحشتی سهمگین سراپای وجودمان را  فرا می گیرد  ودر این بین  هیچ راه گریزی متصور نیستیم مگر پذیرش تراژدی زندگی و  مرگ قهرمانان.به ارنست پیام میدهم! نگران نباشم ما ملتی هستیم که قرنهای متمادی ست  در این وضع تراژدی مرگ خود ساخته بسر می بریم بی آنکه دلیلی منطقی برای مجموعه رخت عزایمان داشته باشیم ،گفت جدی می گی! و در آخر اضافه می  کند آدمی را برای شکست نساخته اند آدم ممکنه از بین بره اما شکست نمی خوره این را همینگوی می گوید .و من در پاسخ می گویم نه اینطور نیست قدم به قدم جای پای آدمی و همه لحظاتش پر از اضطراب شکست  و سقوطی خود ساخته است که اگر شانس بیاورد حلقه آویز می شود مثل کیومرث پوراحمد و یا مثل خودت که با یه تیر تفنگ شکاری به زندگی خاتمه می‌دهد خوب ارنست همینگوی گرامی اینا همه اگر شکست نیست پس برگ بی خاصیت چغندر است گفت ببین چقدر از مرحله پرتم گفتم کدام مرحله عزا یا عروسی !به صورت کشدار گف, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها