سروده اشکسرزمین اسرار آمیزی ست چشمانتآنگاه که اشک می ریزی و دل یاری می کندماهشهر ع-ر حکایت فراموشی و خاموشیگفت آدمی اما هر کاری کند همان راه و رسم زندگی خود را تکرار می کند زیرا خوی و سرشت وی همینجوری که هست بسته شده و حالا ما هی بیاییم و تو سر خود بزنیم که اینجات درست بود و آنجات غلط بابا ت, ...ادامه مطلب
در سراشیبی جاده ای تند میروی مواظب باش اگر سگی را زیر گرفتی اندکی هم برای زندگی گریه کن....علی بهار ........سمفونی خاموش سگها ....راننده بی هیچ احساس و دغدغه ای به راهش ادامه می دهد گویی کلوخی را زیر گرفته بود... چپ و راستی می شود و سپس باز هم جاده است که او را با خود می برد ،سگ زرد آخرین زوزه زندگی را به بلندی هرچه تماتر می کشد وتمام!... خودروکه دورتر می شود همه اتفاقات برای لحظه ای دنیایت ,سمفونی,خاموش ...ادامه مطلب