سروده خیابان وصال
اتفاقی
سر خیابان وصال
صدایم زد هی پسر کجایی؟ گفتم اشتباه نمی کنی
گفت نه مطمئنم
بلند بلند خندیدیم
گفتم جلای وطن کرده بودی
گفت برگشتم
خاطرات نگذاشتند بمانم
گفتم آره خاطرات لعنتی نمی گذارند
برگها و باد ها
سرودها و یادها
و تو همواره پشت سرم می دویدی
گفت راستی آسمان و پرواز و آزادی یادت هست
پنجاه و هفت و یله در اوهام
گفتم ول کن ،همه را گم کردیم
پرواز و آزادی هم در قفسند
گفت اما بعد از عمری
دیدار در خیابان وصال عجیب نیست؟
گفتم چرا!
تهران ع-ر
برچسب : نویسنده : 3alibahar7 بازدید : 79