یادایام

ساخت وبلاگ


درست می گویند عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد همچنان که عشق مسیر رسیدن به وصال است نه خود وصال  اگر ساده کنیم قضیه را می شود چیزی  مثل ایام هفته که از شنبه  زحمت می کشی   که به جمعه برسی و چون رسیدی می بینی که جمعه روز بدی بود روز بی حوصله گی!......باری در مسیر رسیدن به وصال سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور!
..............یاد ایام

بعد از سالها
چه خوب شناختی
گرد پیری فراموشمان شد
تو بهتر از من مانده بودی
عاشقی
جوانی
کوی و برزن
خاطرات مثل برق و باد
از کنج ذهنم عبور می کنند
حالا هر کدام در راه ورسم خویش غرقیم
بر خاک  مادر ایستاده بودم
که تو آمدی
گفتم سلام!  من علی هستم
نشناختی ؟

 چرا!.....
غمگین به چشمانت نگاه کردم
غمگین تر از من تو بودی
لکنت زبان آزارت می دهد
می گویم زندگی همین است
قصه آرزوها و دلتنگی های آدمی
تمامی ندارند.....

به تعبیر کلیم :

عمر! یک روز صرف بستن دل شد به این و آن

 روز دگر به کندن دل زین و آن گذشت
اما از همه اینها که بگذریم
خیلی دوست داشتم ببینمت
همین که مرا به یاد هزاردستان-
گل و باغ و چمن بردی کفایت است
چه آسمان صافی بود
چه کوچه های خلوتی
چه پیرهن قشنگی پوشیده بودی آنروز
جادوی طنازی چشمانت
عرصه  این وصال ناتمام است
حسرت  دل
غصه بر جان
هنوز هم به تعبیر ترانه ای ماندگار
غارتگر ابتدای عقل و هوشی
به آزار جانم چه کوشی
ماهشهر آبانماه 1395 بر خاک مادر ع-بهار

سروده مهـــــــــر وطن...
ما را در سایت سروده مهـــــــــر وطن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3alibahar7 بازدید : 148 تاريخ : سه شنبه 17 اسفند 1395 ساعت: 17:42