کودک و مادر

ساخت وبلاگ

 

  کودک   و   مادر  

1

نه بادی نه  ابری

نه بارش بارانی

آسمان آبی تر از همیشه

به زمستان  لبخند زده بود!

2

کرکس ها هم حوالی محشر-

 این صحرای بی علف !

صدای شیون و بهت کودک تنها

اشک جاری ایام شده  بود   

3

به تشییع غریبانه زنی رفتم

که تسلیم بی مراوده مرگ شد

از شروه سوزان بادهای  موسمی

هم گریزی نیست

گویی هیچ جای این دنیا نه ایستاده ای

باید رفت  

دور از توجیه

امیدی دور یا نزدیک

ترنم اشک

منطق ریاضت وتردید

در پیچ بی اعتماد هر روزه

مویه محض 

بر همین هستی پوچ

4

شاید از ریز ریز این خاکبادهای

بی فصل و بی زمان

مفری بجویی

تا ناکجای خاموش شاید ستاره ای

یا شهابی که پرپر شد

مثل کولی و کوچ

5

زمزمه کن!

مرغک تشنه

 آخر آواز را

خواب پرواز را

6

سلام بر این همه افعال منفی

کج راهه تسلیم

سمفونی بی رقیب قضا و قدر

7

نمی دانی در چاه جهان

چه آوازی بخوانی

تا صدای شقاوت سنگینش

حزن بی قیمت  آدمی باشد

8

کلمات کور سوی تسلی غربتی

 بی واهمه را تکرار می کنند

بادها ترتیب زمخت خاکها را آوار

تا به آنی  

کومه ای بلند از خاک فقط!

پشت ضخامت دیوارها ی جدایی بروید

9

مادر که مرده است

کودک بی حوصله از مدرسه

 کتاب ودرس

خانه و خاک

به کوچه بن بست  نگریست

و انتظار مادری

که نبود!

ماهشهر زمستان 1388 علی ربیعی(ع-بهار)

سروده مهـــــــــر وطن...
ما را در سایت سروده مهـــــــــر وطن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3alibahar7 بازدید : 148 تاريخ : يکشنبه 16 دی 1397 ساعت: 13:32